مکتب العقیله

پیوندهای روزانه

۹۲ مطلب با موضوع «سیره شهدا» ثبت شده است

عبدالحسین برونسی


*فقط_یک_یازهرا*


یک شب مانده بود به عملیات قرار بود فرمانده لشکر و رده های پایین تر بیایند تو خود مقر دیدگاه.بینشان چهره دوست داشتنی عبدالحسین هم خود نمایی می کرد. فرمانده لشکر شروع کرد به صحبت کردن.از لحن صدایش معلوم بود که خیلی نگران است؛ زمین عملیات پیچیدگی های خاص خودش را داشت، روی همین حساب احتمالش می رفت که هر کدام از فرماندهان مسیر را گم کنند و نتوانند از پس کار بربیایند. وقتی نقشه را روی زمین پهن کردند نگرانی فرمانده لشکر و بقیه بچه ها بیشتر شد...فرمانده شروع کرد به حرف زدن، داشت از قطب نما و این جور چیز ها حرف میزد...حرف های فرمانده که تمام شد عبدالحسین لبخندی زد و آرام گفت: آقا مرتضی، برای فردا شب لازم نیست که من با نقشه و قطب نما برم. به آسمان اشاره کرد و گفت: فقط یک "یازهرا"و یک"یالله"کار داره که منطقه رو از دشمن بگیریم.

...همان طور که گفته بود فقط یک توسل لازم داشت!

شب عملیات، حاج عدالحسین توانست زود تر از بقیه با تلفات کمتری به نقطه هدف برسد.


عبدالحسین_برونسی

یازهرا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۷ ، ۰۷:۴۳
مکتب العقیله

شهید زین الدین


اولین شرط لازم برای پاسداری از اسلام، اعتقاد داشتن به امام حسین(ع) است.  هیچ کس نمی‌تواند پاسداری از اسلام کند در حالی که ایمان و یقین به #اباعبدالله‌الحسین(ع) نداشته باشد. 

من تکلیف می‌کنم شما «رزمندگان» را به وظیفه عمل کردن و حسین‌وار زندگی کردن.


رتبه ی ۴ کنکور پزشکی،فرمانده ۲۳ ساله ی لشکر علی ابن ابی طالب 


*شهید مهدی زین الدین*


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۷ ، ۱۲:۵۶
مکتب العقیله


دریافت تصویر با کیفیت


بوی پیراهن خونین کسی می آید ...

شهید_گمنام
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۷ ، ۱۲:۳۴
مکتب العقیله

شهید غلام کبیری


 اولین شهید فتنه 88 ؛ بسیجی 18 ساله

*شهید حسین غلام کبیری*


گاهی برخی افراد با وجود آگاهی و بصیرتی که نسبت به مسائل وجود دارد، سکوت اختیار کرده و به دفاع از حق قیام نمی کنند، اما عمار یاسر از جمله افراد آگاهی بود که آگاهی خود را برای دیگران بازگو و به دفاع از حق قیام می کرد.

امام خامنه ای(مدظله)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۵۱
مکتب العقیله

شهید برونسی


خشم_برای_خدا


او جبهه ماند و من آمدم مشهد، روز بعد رفتم مقر سپاه. یکی از مسئولین رده بالا گفت: به هر کدوم از فرمانده ها وسیله ای دادیم، یک ماشین لباس شویی هم سهم آقای برونسی شده.

گفت: حالا که ایشون نیست شما زحمتش رو بکشید.

 میدانستم حاجی اگر بود، به هیچ وجه قبول نمیکرد. پیش خودم گفتم: چی از این بهتر که تا حاجی نیست من ترتیب کار رو بدم.

ماشین لباس شویی را گذاشتم پشت یک  وانت و سریع برم خانه شان.

هرگز آن عصبانیتش را از یادم نمی رود. همین که از موضوع لباس شویی خبر دار شد، یک راست آمده بود سر وقت من.

با صدایی که می لرزید، گفت: شما با چه اجازه ای  ماشین لباس شویی به خونه من آوردی؟

مکث کرد و خشن ادامه داد: همین حالا میای و اون تحفه رو برش میداری و میبریش همون جا که آوردیش.

گفتم بابا یک تکه کوچیک حقت بود، بهت دادن.

گفت: ما برای چیز دیگه ای داریم میریم جنگ. همین چیز هاست که ممکنه ما رو از مسیرش منحرف کنه.

*عذر بدتر از گناه*

*عبدالحسین برونسی*

یازهرا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۳۳
مکتب العقیله

هویزه


درون سنگر با خود سخن میگویم. راستی چه خوب است از این فرصت استفاده کنم و با قرآن آشنا شوم. آیات خدا را بخوانم و بعد حفظ کنم و سپس زمزمه کنم و بعد شعار زندگی کنم. باشد تا این دل پر هیجان و طپش را آرامش دهد. و بعد با این برای خود توشه سازم و توشه را راهی سفرم گردانم و در انتظار شهادت بمانم و بمانم.



 فرمانده 22 ساله دانشجو  شهید_حسین_علم_الهدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۷ ، ۱۳:۳۸
مکتب العقیله

شهید آوینی


دشمن رمز پیروزی ما را نمی‌داند و از همین است که هنوز شکست کامل خویش را باور ندارد. حزب الله هر چند وطن خویش را دوست می‌دارد، اما از تعلقات جغرافیایی آزاد است و برای آب و خاک نیست که می‌جنگد.

میهن او اسلام است...


*سید شهیدان اهل قلم مرتضی آوینی*


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۷ ، ۱۳:۲۶
مکتب العقیله

 


دریافت تصویر با کیفیت

 

بیانات رهبر انقلاب درباره شهدای غواص به مناسبت 4 دی سالروز عملیات کربلای چهار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۷ ، ۱۲:۳۲
مکتب العقیله

شهید برونسی


جریانِ خلقِ کُرد و حمله به شهر پاوه تازه شروع شده بود. همان روزها اولین نیرو ها را میخواستند اعزام کنند. شادی و خوشحالی تو نگاه همه موج میزد، هیچ کس صحبت از ماندن نمیکرد، یک آن حال و هوای بچه ها از این رو به آن رو شد. حالا تو نگاه همه غم موج میزد. همه میخواستند بروند، ولی قرار شد بچه ها باهم توافق کنند و فقط بیست و پنج نفر را معرفی کنند. این هم بجایی نرسید.

بالاخره آقای رستمی گفت: برای اینکه حق کسی ضایع نشه قرعه کشی میکنیم.

یک دفعه شنیدنِ صدای گریه ای مرا به خود آورد. زود برگشتم طرف عبدالحسین، صورتش خیس اشک بود. پرسیدم گریه برای چی؟

گفت: میترسم اسم من در نیاد و از توفیق جنگیدن با ضد انقلاب محروم بشم.

دست و پام را گم کردم. آن همه عشق و اخلاص آدم را گیج میکرد.

گفتم اصل کار نیته، آدم باید نیتش درست باشه، ساکت شد بصورتم نگاه کرد و گفت: تو قیامت وقتی بدریون رو صدا میزنن دیگه شامل اونایی که توی جنگ بدر نبودن نمیشه فقط اونایی میرن جلو که علیه کفار و منافقین بدتر از کفار شمشیز زدن.


یازهرا

خاک_های_نرم_کوشک



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۷ ، ۱۲:۱۸
مکتب العقیله

شهید گمنام


ای مادر مظلومه ی مفقودالاثرها


پانزده نفری افتادیم توی محاصره دشمن. از فشار تشنگی بی­‌حال و خسته خواب­‌مان برد. وقتی بیدار شدیم، یکی از بچه ها گفت: «حضرت زهرا (س) در خواب به من آب دادند و قمقمه یکی از شهدا را پر از آب کردند».

فوری رفتیم سراغ قمقمه­ شهدایی که اطراف‌­مان بودند. یکی از قمقمه‌ها پر بود از آب خنک. انگار همین الان داخلش یخ انداخته بودند.

همه از آب شیرین و گوارا؛ که مهریه حضرت زهرا (س) است سیراب شدیم.


*شهید گمنام*
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۱۵
مکتب العقیله