بی تاب برای جهاد - شهید چمران
يكشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۷، ۰۲:۱۸ ب.ظ
از در، آمد تو.گفت :"لباسای نظامی من کجاست ؟لباسامو بیارین".رفت توی اتاقش.ولی نماند.راه افتاده بود دور اتاق. شده بود مثل وقتی که تمرین رزم تن به تن می داد.ذوق زده بود.بالاخره صبح شد و رفت .فکر کردیم برمی گردد ،آرام می شود.چه آرام شدنی !تا نقشه ی عملیات را کامل کند،نیرو ها را بفرستد منطقه ،نه خواب داشت نه خوراک .
می گفت "امام فرمودند خودتون رو برسونید کردستان "سر یک هفته، یک هواپیما نیرو جمع کرده بود...
۹۷/۰۹/۰۴